زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

زهرا (دختر دوست داشتنی ما)

62. خدای خوب و مهربان

خدای عزیزم اون کسی که همین الان مشـــغول خوندن این متــنه، زیباست ( چون دلی زیبا داره) درجه یکه ( چون تو دوستش داری و بهش نظر کرده ای) قدرتمند و قوی و استواره ( چون تو پشت و پناهش هستی) و من خیلی دوستش دارم. خدایا، ازت می خواهم کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترین ها باشه. خواهش می کنم بهش در این زندگی و زندگی واپسین بهترین ها را ارزانی فرما. خدای مهربانم، کاری کن به آنچه  چشم امید دوخته (آنگونه که به خیر و صلاحش هست) برسه. خدایا، در سخت ترین لحظات  یاریگرش باش، تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین  لحظات زندگیش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیت ها عاشقانه مهر بورزه. ...
20 بهمن 1391

61. درس های مادرانه برای آینده

دخترم همیشه به یاد داشته باش:   آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را و دریایى  غرق   نمی کند "موسى" را کودکی، مادرش او را به دست  موجهاى   " نیل" می سپارد تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند سر از خانه ی  عزیز   مصر درمی آورد مکر زلیخا زندانیش می کند اما  عاقبت   بر تخت ملک می نشیند از این "قِصَص" قرآنى هنوز  هم   نیاموختیم ؟ ! که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخو...
17 بهمن 1391

39- تو بهترین دوست من هستی - آبان 91( نوامبر 2012)

سلام زندگیم  عزیز دلم   امروز کلی خسته شده بودم از کار بی پایان و درس و امتحان و پروژه و کمبود وقت و کلی کار عقب افتاده ... یک لحظه همه چیز را کنار گذاشتم و یک سر زدم به اینترنت .. متن زیر را دیدم و کلی به من انرژی داد   این را با یک دینا عشق تقدیم می کنم به تو گلم ، میوه زندگیم  شاید یکروز وقتی خسته از کار و  درس به وبلاگت سر زدی  این متن را بخونی و لذت ببری    تو بهترین دوست من هستی  مهم نیست چند  سالته  هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر. هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی. یادت ...
3 آبان 1391

3. نامه ای برای سالهای دور از طرف پدر و مادر

فرزند عزيزم : روزي كه تو مرا در دوران پيري ببيني، سعي كن صبور باشي و مرا درك كني ... اگرمن درهنگام غذا خوردن لباسم را كثيف مي كنم، اگر نمي توانم خودم لباس هايم را بپوشم ، صبور باش. ٭وزماني را به خاطر بياور كه من ساعت ها ازعمر خود را صرف آموزش همين موارد به تو كردم. اگردرهنگام صحبت با تو مطلبي را هزار بار تكرارمي كنم، حرفم را قطع نكن و به من گوش بده. ٭هنگامي كه تو خردسال بودي، من يك داستان را هزار بار براي تو مي خواندم تا تو به خواب بروي. هنگامي كه مايل به حمام رفتن نيستم، مرا خجالت نده و به من غر نزن. ٭زماني را بخاطر بياور كه من براي حمام بردن تو به هزار كلك و ترفند متوسل مي شدم. هنگامي كه ضعف مرا در استفاده از تك...
16 مهر 1388
1