زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

زهرا (دختر دوست داشتنی ما)

12. خلاصه ای از اتفاقات سال 90

1390/12/25 15:55
نویسنده : مامان مرضیه
471 بازدید
اشتراک گذاری

خانمی می خواهم خلاصه ای از اتفاقات سال 90 را برات بنویسم:

-عید نوروز سال نو  از ایران مهمان نداشتیم و خودمان تنها بودیم. 

- ماه اول سال از دیگر شما را از شیر گرفتم. خیلی خانمی کردی و راحت با این مسئله کنار اومدی .

- تابستان یایا و دایی مهدی برای ماه رمضان و تعطیلات مهد کودک شما پیش ما بودند.

  

- یایا شما را به راحتی از پوشک گرفت و شما باز هم مثل فرشته نجیب سریع این مسئله را هم یادگرفتی.

- یایا به شما سه تا شعر فارسی یاد داد و کلی کلمات فارسی را از یایا و دایی مهدی یاد گرفتی.

- برای اولین بار شما تونستی بیایی بولینگ ( کارتون پلنگ صورتی را که  بولینگ بازی میکنه را خیلی دوست داری و همیشه خودت را با اون مقایسه می کنی).

- مسافرت های تابستان :

پافوس ( ماجرای میمون کوچولوی و گریه کردن میمون وقتی موزش را می گرفتی) 

  لارناکا( دریای مدیترانه)  

اومودوس ( منطقه توریستی کوهستانی قبرس)

لیماسول ( جاده ساحلی)

قسمت ترک ( کلبه - کوهستان مابین گیرینه و فاماگوستا)

- الان هرچیزی را دوست داری می گی یایا برات آورده.

- کار با لپ تاپ و جستجو در صفحات اینترنت و پیدا کردن بازی ها و کارتون ها مورد علاقه ات هم که روز به روز بهتر می شه.

- عاشق پازل هستی و الان پازل های 6 وجهی را هم به خوبی درست میکنی.

- توی سال نود برای شما دو تا وبلاگ درست کردم. یکی وبلاگ برای خاطرات شما و دیگری وبلاگ شکلک های مورد علاقه ات.

- سال نو میلادی مهمان دوست بابا « خریستو » و خانواده اش بودیم. کلی از بابا نوئل« واسیلیو» کادو گرفتی.

- برای اولین بار شما را بردیم کارنوال شهر لیماسول( از سرو صدا خوشت نیومد و مجبور شدیم بریم کنار دریا و تو هم که عاشق دریا هستی.

- کارنوال مهد کودک هم شما لباس یک فرشته کوچولوی صورتی را پوشیدی.

 - بابا برای تولد من تبلت خرید و لی یک جورایی شما صاحب اصلی اون هستی و کاملا کار با  تبلت را هم بلدی و برنامه های مورد علاقه ات را دنبال میکنی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

نایسل
5 مهر 91 11:36
اخی چه بابای باحالی فداش بشم من
مادر کوثر
5 مهر 91 12:15
مرسی مامانی با حوصله
و آفرین به دخمل باهوشموووووووووووووووووون
عکسا خوشگل بودن مثه همیشه


مرسی که مرتب سر میزنید کوثر جون را ببوسید
الهه مامان روشا جون
5 مهر 91 12:48
مرضیه جون منظورت از یایا یعنی کی؟




عزیزم یایا به زبان یونانی یعنی مادربزرگ
مامان آرمان
5 مهر 91 13:33

خوشحالم که دختر خوبی هستی و مامان را سر از شیر گرفتن و از پوشک گرفتن راحت کنار اومدی.آفرینننننننننننننن



واقعا دختر گلی بود و من هیچ متوجه نشدم
مامان معراج
5 مهر 91 14:09
مرسی عزیزم که به وب معراج سر میزنی من دوست دارم عکسهای جدید سفر به ایران شما رو ببینم




خانمی باید کمی دیگه صبر کنی چون چند تا دیگه پست قدیمی باید بذارم و بعد نوبت ماجراهای به روز خواهد بود.
مریم(مامان روشا)
5 مهر 91 14:26
مامان پریسا
6 مهر 91 15:05
افرین به این فرشته کوچولو که اینقد خو.ب با مامان و بابا همکاری میکنه