12. خلاصه ای از اتفاقات سال 90
خانمی می خواهم خلاصه ای از اتفاقات سال 90 را برات بنویسم:
-عید نوروز سال نو از ایران مهمان نداشتیم و خودمان تنها بودیم.
- ماه اول سال از دیگر شما را از شیر گرفتم. خیلی خانمی کردی و راحت با این مسئله کنار اومدی .
- تابستان یایا و دایی مهدی برای ماه رمضان و تعطیلات مهد کودک شما پیش ما بودند.
- یایا شما را به راحتی از پوشک گرفت و شما باز هم مثل فرشته نجیب سریع این مسئله را هم یادگرفتی.
- یایا به شما سه تا شعر فارسی یاد داد و کلی کلمات فارسی را از یایا و دایی مهدی یاد گرفتی.
- برای اولین بار شما تونستی بیایی بولینگ ( کارتون پلنگ صورتی را که بولینگ بازی میکنه را خیلی دوست داری و همیشه خودت را با اون مقایسه می کنی).
- مسافرت های تابستان :
پافوس ( ماجرای میمون کوچولوی و گریه کردن میمون وقتی موزش را می گرفتی)
لارناکا( دریای مدیترانه)
اومودوس ( منطقه توریستی کوهستانی قبرس)
لیماسول ( جاده ساحلی)
قسمت ترک ( کلبه - کوهستان مابین گیرینه و فاماگوستا)
- الان هرچیزی را دوست داری می گی یایا برات آورده.
- کار با لپ تاپ و جستجو در صفحات اینترنت و پیدا کردن بازی ها و کارتون ها مورد علاقه ات هم که روز به روز بهتر می شه.
- عاشق پازل هستی و الان پازل های 6 وجهی را هم به خوبی درست میکنی.
- توی سال نود برای شما دو تا وبلاگ درست کردم. یکی وبلاگ برای خاطرات شما و دیگری وبلاگ شکلک های مورد علاقه ات.
- سال نو میلادی مهمان دوست بابا « خریستو » و خانواده اش بودیم. کلی از بابا نوئل« واسیلیو» کادو گرفتی.
- برای اولین بار شما را بردیم کارنوال شهر لیماسول( از سرو صدا خوشت نیومد و مجبور شدیم بریم کنار دریا و تو هم که عاشق دریا هستی.
- کارنوال مهد کودک هم شما لباس یک فرشته کوچولوی صورتی را پوشیدی.
- بابا برای تولد من تبلت خرید و لی یک جورایی شما صاحب اصلی اون هستی و کاملا کار با تبلت را هم بلدی و برنامه های مورد علاقه ات را دنبال میکنی.