43. گریه علی اصغر ( نوامبر 2012) محرم سال 91
دختر گلم
محرم امسال را هم تنها گذروندیم و فقط از دریچه تلویزیون و یا نوحه هایی که توی ماشین گوش می کردیم
دختر گلم با اینکه تا حالا مراسم عزاداری محرم را مثل انچه ما توی ایران می دیدم تا حالا ندیدی ولی همراه من و پدر سینه می زدی و نوحه های کوتاه را به فارسی زمزمه می کردی ..قربون حسین حسین جان گفتنت برم من...
و جالبتر ماجرای شنیدن نوحه حضرت علی اصغر بود که توی ماشین گوش می کردیم ..... اول نوحه با گریه یک بچه کوچولو شروع میشد شما اولین بار از من پرسیدی چرا این بچه گریه میکنه ومن برات توضیح دادم که تشنه است ولی کسی بهش آب نمی ده ..ازم پرسیدی مادرش و پدرش هم آب نمی دهند ..گفتم آنها هم تشنه هستند ولی آب ندارند..و جالب بود که از اون روز به بعد هر وقت توی ماشین سوار میشی اول از من می خواهی این نوحه را بذارم و بعد قصه ای را که من برات گفتم دوباره برای خودم یا پدر تعریف می کنی...
امیدوارم زیر سایه آقا ابوالفضل و توجه بی بی فاطمه زهرا عاقبت به خیر بشی گلم.