51. هوای سرد و ماجراهای این روزها -- دسامبر 2012
گلم ...خانمی ....عزیز دلم
این روزها هوا خیلی سرد شده و خیلی زود هم که خورشید خانم غروب می کنه و همه جا تاریک میشه ...مامان هم که بیشتر بعدازظهر ها دانشگاه است ...برای همین شما و پدر لطف می کنید خودتون را توی خونه مشغول می کنید
ادامه مطلب یادتون نره :
یکی از تفریح های شما بالا رفتن از مبل و نشستن یا بهتر بگم آویزون شدن روی مبل ها است ... به هر روشی غیر از روش استاندارد نشستن از اونها استفاده می کنی
اینم فیگور پیروزی در عملیات
پدر هم که می بینه شما از این کار لذت می بری با شما کاری نداره ولی وقتی من شب می آیم خونه کلی از دیدن وضعیت خونه سوپرایز می شم
تفریح دیگه این روزها تون هم نشستن پای تلویزیون و تخمه شکستن است... روزهای اول پدر برای شما تخمه مغز می کرد ولی الان برای خودت استاد هستی
علاقه مخصوصی به تخمه آفتابگردان و تخمه کدو داری ...وقتی می ریم خرید خودت می دونی از کجا تخمه تهیه کنی
اینجا تازه از حمام اومدی هنوز موهات را خشک نکرده بودی دیدی پدر از شما سبقت گرفته کلی عصبانی شده
روزهای شنبه من با دوستای دانشگاه کافه تریا قرار می گذاریم تا کار پروژه های گروهی مون را به اتمام برسونیم تا حالا دو مرتبه با من اومدی ولی دختر خوبی هستی و کلا می ذاری من به کارهام برسم ..شما خودت در محوطه کافه تریا بازی می کنی ... خیلی دوست دارم پرنسس کوچولو
من زیاد وقت عکس گرفتن نداشتم ولی این عکس را به اصرار خودت گرفتم
دیشب دوباره یایا فروغ و دایی مهدی و دایی امید اومده بودن کافی نت و شما را دیدند ...جالب بود که شما سه تا عکس با تبلت از انها گرفتی ...من و پدر اول متوجه نشدیم وقتی تماس قطع شد شما گفتی ببین من چه عکس هایی گرفتم و ما هاج و اج کی عکس گرفتی
حالا که در مورد یایا فروغ گفتم یادم رفت بگم لیاسهای بافتنی امسال شما همه کار دست یایا فروغ جون است ...قربونش برم تابستون که ایران بودیم زحمت کشید و برای شما بافت ...مرسی یایا جون ..خیلی دوست دارم