زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

زهرا (دختر دوست داشتنی ما)

94.اولین لباس سیاه برای محرم

1392/8/11 14:13
نویسنده : مامان مرضیه
687 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم امیدوارم همیشه زیر سایه آقا ابوالفضل باشی..چند سالی بود که می خواستم برات لباس مشکی بخرم ..زمانی که میومدیم ایران هرچه بازار میرفتیم گیرم نمی اومد ..می گفتن فصلش باید بیایی و ما هم قسمت نشده بود محرم ایران باشیم تا امسال که بلاخره هم تونستیم عزاداری های واقعی ببینیم و هم بریم هیئت ..شما برای  اولین بار بود دسته و زنجیر زنی و  تعزیه می دیدی و  همه اش برات سوال بود و من باید یکی یکی انها را برات جواب می دادم

 

بارها از من پرسیدی تو قصه امام حسین چرا به بچه ها آب ندادند و من عاجز از پاسخ این سوال ؟ سوالی که سالها هم بگذره هیچ وجدان پاکی براش جوابی نخواهد داشت.. تک تک قصه های کربلا برات شنیدنی بود و بارها برات تعریف کردم...

ضمنا توی یکی از  مجلس هایی که رفتیم برای جوان امام حسین (ع)..علی اکبر گل بردیم و تو این قصه را بارها از من پرسیدی ..بارها پرسیدی علی اکبر عاشق پدرش بود ؟ مگه نه ؟ می پرسیدیم چرا میگی؟ گفتی منم پدرم را دوست دارم و هرچی بگه را گوش میکنم..

جالبه با اینکه فارسی ات هنوز در حد خوبی نرسیده ولی چطور برای خودت توی ذهنت داستان ها را تجزیه و تحلیل می کنی..قصه ها وقتی برات واقعی تر شد زمانی که به تعزیه رفتیم.. هنوز قیافه معصومت که با بهت به گروه قرمز و گروه سیاه نگاه می کردی جلوی چشمماست...دسته بندی گروه قرمز و سیاه کار خودت بود و کاملا فهمیده بودی گروه قرمز آدم های خوبی نبودند..

امیدوارم زیر سایه لطف آقا ابا عبدا... بزرگ و خانم بشی..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)