زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

زهرا (دختر دوست داشتنی ما)

15. ماجرای شروع به آشپزی - اردیبهشت 91

1391/2/12 15:59
نویسنده : مامان مرضیه
462 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم  چند وقتی دوست داری همراه با من آشپزی کنی و کلی از خودت ذوق و شوق نشون می دی 

اولین بار داشتم کباب شامی درست میکردم که همه زحمت کار را شما کشیدی از مخلوط کردن مواد تا چنگ زدن که قسمت مورد علاقه ات بود و کلی آشپزخونه را صفا دادی 

  بعد تازه می خواستی که به مامان توی سرخ کردن هم کمک کنی که من دیگه نگذاشتم ..... ( آخه الان برای شما خیلی خطرناکه)

 

اما دیشب که می خواستم کوکوی مرغ درست کنم هم بازهم خواستی کمک کنی ... سیب زمینی پوست گرفتی ... مرغ ها ریش ریش کردی ( البته تاآنجا که ظرفیت داشتی مرغ های پخته را می خوردی ... می گفتم نخور مال غذاست می گفتی مامان دارم تست می کنم ببینم خوبه یا نه )

 خلاصه تخم مرغها را هم شکستی و می خواستی با دست بیفتی وسط کار که من از شما خواستم با قاشق  مخلوط کنی و لی شما اصرار داشتی با دست بهتره 

ولی واقعا کوکوی خوشمزه ای شد مطمئنم چون تو زحمت اش را کشیدی اینقدر خوشمزه شد.

شب هم از خستگی در حال بازی کنار مبل خوابت برد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سودابه
6 مهر 91 23:27
وای زهرا خانم خسته نباشی عزیزم معلومه مرغها کار خودشون رو کردن وشیمکت حسابی سیر شده که خوابت برده تیام جان دختر مهربان و زحمت کش است. خدا به مامان و باباش ببخشد این زهرا تیام رو
مامان قند عسل
7 مهر 91 0:00
چقدر کیف میده آدم یه چنین دختری داشته باشه.همه چی تمومه.


مرسی عزیزم آرتین کوچولو را ببوس
مامان ستایش و ساجده
7 مهر 91 10:31
ای جونم عزیزم قربون خستگیت بشم خسته نباشی جیگلی
مامان سانلی
8 مهر 91 11:20
وای مامانی از وقتی عروسک زهرا جونو در حال آشپزی دیده منو کشته مدام میگه ببین اون دختره کمک مامانش میکرد شما چرا اجازه نمیدی منم کمک کنم.کشته منو واقعا
مامان محمد سپهر
8 مهر 91 15:16
قربون آشپز كوچيك توروخدا خونه ما هم بيا به كمكت احتياج دارم




خاله جون هر غذایی خواستی بگو.... دست پختم حرف نداره
مادر کوثر
10 مهر 91 16:06
آفرین به دختر هنرمند و آشپزکوچولووووووووووووو
مامان نيروانا
11 مهر 91 13:33
ديدي يادم رفت بيام بهت سر بزنم عزيزم. ببخش. چه خوب كه با زهرا با هم آشپزي ميكنين. من فكر كنم فقط يه بار تا حالا اينكارو كرده باشم. خب البته زيادم آشپزي نميكنم. خيلي لذتبخشه. فداش كه همچين خسته شده ، اونجوري خوابش برده. جونم. ببوسش