36.علاقه مندی دخترم به حیوانات ( مخصوصا سگ و گربه )
عزیزم ..گلم .. قلبم ...خانمم ... جیگرم
چند وقتی است که با موضوع علاقه مندی شدید شما به حیوانات روبرو هستیم ...قبلا هم می دونستیم علاقه داری ولی الان که بزرگتر شدی بیشتر این مسئله را عنوان می کنی
ماجرا به چند روز قبل بر می گرده ... داشتیم با هم توی خونه با عروسک هات بازی می کردیم ...عروسک سگ بزرگت رادادی به من و می گفتی نوازش کنم ...منم دست روی سرش می کشیدم ...بعد یک دفعه من عروسک سگ سفیدت را پرتاب کردم بالا دوباره گرفتمش ...عصبانی شدی و گفتی نه مامی ... الان می ترسه ...نباید سگ بالا انداخت فقط باید بغلش کنی
من پرسیدم تو از کجا می دونی ؟ گفتی مثل سگ ایرینی ( یکی از دوستای مهد کودکت است) گفتی باید سگ را فقط ناز کنی و اروم تو بغلت بگیری ...
من که دهنم از تعجب باز مونده بود گفتم مگه ایرینی سگش را میاره مهد کودک . گفتی اره ...یک سگ کوچولوی نارنجی و سفید ..پرسیدم دست زدی بهش گفتی اره ...بغلش کردم ... قیافه من دیدنی بود اونموقع ... مونده بودم چه عکس العملی نشون بدم
فرداش با پدر رفتیم مهد کودک و ازشون پرسیدیم گفتند جلسه آشنایی با حیوانات داشتند و هرکسی که توی خونه حیوان داشته با خودش اورده .... برای هزارمین بار براشون توضیح دادم که لطفا نذارید بچه من دست بزنه ...اما براشون درک این مسئله سخته ...مربی مهد گفت ما فقط می خواستیم به بچه ها نحوه مراقبت از حیوانات را یاد بدیم و انتظار کلی تشویق از طرف من و پدر را هم داشتند
( من بارها مسئله مسلمان بودن و اینکه ما به بعضی از حیوانات دست نمی زنیم را تا اونجا که می تونستم براشون توضیح دادم ...یا نحوه غذا خوردنت در کلاس ... یااینکه مبادا از غذای بچه های دیگه کلاس خوراکی بگیری .... اما انگار هر چند وقت یکبار باید همه موضوعات را براشون دوباره توضیح بدهم )
خلاصه برای اینکه شما را هم یک جوری راضی کنیم دو تا عروسک سگ کوچولو برات خریدیم و گفتیم فعلا از این کوچولو ها باید خوب مواظبت کنی تا مادرشون بیاد و اونها را ببره...شما هم که سنگ تموم می ذاری ..انها را از خودت دور نمی کنی
فعلا من و پدر در حال بررسی موضوع هستیم تا ببینیم چطور میشه این موضوع را برای شما حل کنیم ... اینم یکی از مشکلات زندگی توی غربت و فرهنگ دیگه است