74. ماجراهای تیام و امیرارسلان
تو پست های قبلی گفتم که خدا به عمو امیر و زن عمو ندا یک گل پسر داد. اسم این گل پسر امیرارسلان است. ما این گل پسر را اولین بار درست شب چهار شنبه سوری که رسیدیدم اصفهان دیدیم.
تو پست های قبلی گفتم که خدا به عمو امیر و زن عمو ندا یک گل پسر داد. اسم این گل پسر امیرارسلان است. ما این گل پسر را اولین بار درست شب چهار شنبه سوری که رسیدیدم اصفهان دیدیم. از همون لحظه اول شما خیلی خیلی از دیدن این نی نی کوچولو خوشحال شدی و یک لحظه از ارسلان جدا نمی شدی. قسمت جالب ماجرای خریدن ارسلان از پدر و مادرش بود که شما به زن عمو 2100 تومان پول دادی و ارسلان شد پسر ما.
شما به ارسلان شیرش را می دادی یا وقتی گریه می کرد من و پدر باید بغلش می کردیم چون شما اجازه نمی دادی کسی غیر از ما به ارسلان دست بزنه. خلاصه چند روز حسابی دستممون به بچه داری مشغول بود. هر وقت مادرش می خواست ارسلان را بگیرد می گفتی ندا جون من که به شما پول دادم و دوباره ارسلان را پس می گرفتی.