زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه سن داره

زهرا (دختر دوست داشتنی ما)

75.سال نو – بازدید از آبشار سمیرم – زیارت آرامگاه های سید محمد و امامزاده قاسم

1392/1/4 12:53
نویسنده : مامان مرضیه
707 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم مطمئن هستم که امسال سال نو و تحویل  سال نو 92 برای شما هم خاطره انگیز بود. امسال سال تحویل منزل یایا فروغ بودیم و کنار خانواده من سال نو را تحویل کردیم

 

دختر گلم مطمئن هستم که امسال سال نو و تحویل  سال نو 92 برای شما هم خاطره انگیز بود. امسال سال تحویل منزل یایا فروغ بودیم و کنار خانواده من سال نو را تحویل کردیم.  چقدر همگی خوشحال بودیم و چقدر به همه خوش گذشت. سر سفره هفت سین کلی عیدی گرفتی برعکس هر سال که فقط  من و پدر به شما عیدی می دادیم. البته ما به شما کادو می دادیم برای همین وقتی همه به شما پول عیدی می دادند تعجب کرده بودی که چرا همه به شما پول می دهند و من برات توضیح دادم اینها کادوی شما به خاطر سال نو است.

روزهای اول و دوم به دید و بازدید گذشت و باز هم عیدی ها بیشتری گرفتی و خیلی خیلی از این موضوع لذت می بردی . جالب این بود اگه کسی فراموش می کرد از من می پرسیدی آیا این خانواده به من پول نمی دهند و همه از این صحبت شما کلی می خندیدند و صد البته من برات توضیح دادم نباید از کسی عیدی بخواهی و هر کس بخواهد به شما عیدی می دهد ولی شما جواب می دادی آخه من از پول خوشم میاد.... نمی دونم این پول چیه  و چه جاذبه ای داره که حتی شما هم بهش علاقه پیدا کردی.

 

روز سوم عید برای زیارت به آرامگاه سید محمد در جاده کمربندی اصفهان  نزدیک دانشگاه  رفتیم . هم زیارت کردیم و هم از بازاچه آنجا دیدن کردیم. بعد هم ناهار با خاله مهسا  رفتیم  پارک آتشگاه اصفهان و تا شب آنجا بودیم و کنار آب و پارک کلی لذت بردیم. به شما که خیلی خوش گذشت.. روز چهارم باز هم به دید و بازدید گذشت .

روز پنجم صبح زود راه افتادیم به سمت آبشار سمیرم. هوا خیلی سرد بود و هنوز کوه های اطراف پر از برف بود.مناظر اطراف خیلی خیلی زیبا بود. با اینکه صبح  زود راه افتادیم ولی وقتی رسیدیم آبشار سمیرم جای سوزن انداختن نبود و با کلی جستجو یک جا پیدا کردیم و وسایلمون را چیدیم . شما و  دایی مهدی به پدر کمک کردید تا منقل کباب را آماده کند و من و یایا فروغ هم مشغول آماده کردن میوه و سبزی و سالاد شدیم. دایی امید در این حین رفت دنبال یک جای بهتر نزدیک به آبشار و بعد از یک ساعت جستجو یک جای خوب کنار آب پیدا کرد و ما دوباره جابجا شدیم. کنار آب و آبشار تا تونستی شیطونی کردی و کلی بازی کردی. اطراف آبشار یگ محوطه کوچک با چند تا وسیله بازی بود و شما آنجا هم کلی بازی کردی. خلاصه تا نزدیک غروب آفتاب آنجا بودیم ولی چون ما تو دره نشسته بودیم با غروب خورشید هوا خیلی خیلی سرد شد و ما هم وسایلمون را جمع کردیم برای برگشت به اصفهان. در راه برگشت نماز مغرب و عشاء را در امامزاده قاسم سمیرم خوندیم و کمی آنجا استراحت کردیم. چای داغ صلواتی این امامزاده توی سرما خیلی خوب بود  و کلی  به ما مزه داد.این دومین  امامزاده ای بود که  رد سال 92زیارت می کردی. آنجا هر کاری من و یایا فروغ انجام می دادیم تو هم انجام می دادی و حتی رفتی چادر آوردی و با ما نماز هم خوندی.

یک نکته جالب این مسیر اصرار شما به پدر برای رانندگی بود و در جاهایی که اتوبان کاملا خلوت بود پدر به شما اجازه رانندگی میداد و شما کلی ذوق کردی. البته من فکر کنم  شما وقتی پاهای قشنگت به گاز و ترمز برسه حتما رانندگی را شروع خواهی کرد . استعداد خوبی داری و اصلا از رانندگی نمی ترسی.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)