85.الاغ سواری من و پانیک
عزیز دلم گلم خانمی که زندگی منی
یکبار وقتی عمه پریسا و عمو مطهر و پانیک از خوزستان مهمان بابا منصور و مامان افسر بودند و ما هم انجا دیدارهامون تازه شد.
یکی از شیطونی های شما دو تا دختر ناز الاغ سواری بود که البته شما این اولین باری بود که سوار میشدی و اولش کمی تردید داشتی ولی بعد دیگه پایین نمی اومدی ...من که دلم برای الاغ خیلی می سوخت آخه باردار بود و شما دو تا شیطون اصلا این مسئله براتون مهم نبود و فقط توی دنیای شیرین خودتون در حال شعر خوندن و بازی و سواری کردن بودید.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی