زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

زهرا (دختر دوست داشتنی ما)

86. خرید فشنگ و آب بازی کنار پل اورگان – مرداد ماه 92

1392/5/11 17:04
نویسنده : مامان مرضیه
570 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم ماجرای بازی شما با فشنگ هم برای خودش داستانی بود..

دختر عزیزم ماجرای بازی شما با فشنگ هم برای خودش داستانی بود..

بابا منصور تازه سهمیه فشنگش را دریافت کرده بود.. جعبه های فشنگ را به من دادند تا تو اتاق بگذارم و خودشون با دوستاشون رفتند..

من هم سر ظهر خوابم گرفت .. یه مدتی نبود که چشم رو هم نگذاشته بودم که دیدم صدای پاره کردن کاغذ میاد... چشم باز کردم دیدم خدای من یکی یکی جعبه ها ی فشنگ را باز کردی و طبق رنگ بندی فشنگ ها را تو ویترین چیدی..تازه ذوق می کردی و برام از دسته بندی های خودت می گفتی ...من سریع خودم را جمع کردم نمی دونستم چی بگم .. ولی بابا منصور و پدر تا صحنه را دیدند فقط می خندیدند ... می خواستم فشنگ ها را جمع کنم که از من خواستی با تفنگ پدر هم عکس بگیری.

اونروز عصر هم دلت می خواست آب بازی کنی ما هم رفتیم کنار رودخونه..آب که خیلی سرد بود ولی بازهم می رفتی توی آب ...من چند دقیقه اومدم ولی پاهام از سرما کرخت شد...شما نمی دونم با چه حسی از آب بیرون نمی  اومدی آخر هم به بهونه بستنی از آب بیرون اومدی.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)