زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

زهرا (دختر دوست داشتنی ما)

35. تعدادی عکس جامونده از قبل از کوتاه کردن موهات -- اکتبر 2012

دختر گلم   شما اصلا علاقه ای به بستن موهات نداری و دوست داری اونا همیشه دورت باشند اما چون خیلی گرمایی هستی زود هم خسته می شی برای همین تصمیم گرفتم موهات را کوتاه کنم ...البته خودت به من گفتی تا کجا کوتاه کنم ... بعدا عکس های جدید با موهای کوتاه را برات می ذارم .... فعلا چند تا عکس  یکروز قبل از کوتاه شدن موهات .. داشتیم می رفتیم بازارچه خیریه که  هر سال ماه اکتبر برگزار میشه ادامه مطلب یادت نره : د      اینجا هم وقتی برگشتیم خونه خودت و عروسکات طبق معمول در حال دیدن برنامه و کارتون هستید ...شما همیشه علاقه داری روی میز یا لبه مبل بشینی.. دوست دارم یه عالمه ...
16 مهر 1391

34. نقاشی و رنگ آمیزی قاب شیشه ای

گلم جیگرم خانمم عزیزم  عشقم  روز دختر همراه شما رفتیم  فروشگاه جامبو و برات چند تا قاب گرفتیم و شما باید اونها را رنگ آمیزی می کردی ... خودت توی فروشگاه اونها را دیدی و از ما خواستی برات بخریم  ...برام جالب بود که خیلی با دقت  همه انها را انجام دادی ... یک قاب بزرگتر را هم بردی مهد و به ناتاشا هدیه دادی و الان اون  قاب شما توی مهد کودک است ...بچه  ها توی مهد کلی برای شما دست زده بودند و دو تا ستاره جایزه  گرفتی... منم بقیه را توی  اتاق آویزان کردم ...قربون دستهای قشنگت برم ...
10 مهر 1391

33. ماجراهای روز دختر و کادوهای دخترم شهریور 91 (سپتامبر 2012)

گلم جیگرم خانمم عزیزم  خیلی دوست دارم  امسال روز دختر شما خیلی بهتون خوش گذشت  اول اینکه پدر با شیرینی  از نوع مورد علاقه شما به خونه اومدند و بعد از صرف  شیرینی و چایی  همگی با هم رفتیم  فروشگاه جامبو  و کلی  کادو خریدید  از تابلوهای نقاشی ( در پست های بعدی می ذارم ) تا وسایل پزشکی و چند تا کتاب رنگ امیزی و مداد شمعی  و مداد رنگی ... تمام کادوهات به سلیقه خودت بود  بعد رفتیم مال نیکوزیا ... جالب بود که اونجا افتتاحیه یا به قول خودشون فرش قرمز فیلم جدید باربی بود و کلی ویترین چیده بودند و عکس و پوستر و عروسک های کادو می دادند خیلی بهت خوش گذشت ... شام هم پدر...
21 شهريور 1391

28. آخرین روز مهدکودک قبل از تعطیلات آگوست 2012

خانم کوچولوی مادر سلام امروز هم تصمیم دارم  در مورد مهد کودکت برات بنویسم.                                                               اسم مهد کودک شما « ابرها»است. هر سال کریستمس عکس سالانه از شما می گیرند و همینطور توی مراسم های مختلف مثل کارنوال و بقیه مراسم ها شما هم لباس مخصوص  می پوشید . کلی شعر های یونانی و انگلیسی یاد گرفتی و همنی طور کلی کاردستی داری . همه را برای  تو جمع کرده ام. تعدادی از عکس های سال های گذشته ات و اخرین عکس...
22 مرداد 1391

26. ماجرای های دخترم در هفته های گرم تابستان مرداد ماه 91 - July 2012

سلام خانمی قربونت برم ...اینقدر این دو هفته هوا گرم شده که نگو ...  اخبار می گفت توی 40 سال گذشته این مقدار گرما رکورد زده ...                       خلاصه ما هم توی این گرما از خونه می زنیم بیرون می ریم مال یا مراکز بزرگ بازی که هم شما سرگرم بشی و هم از گرما نجات پیدا کنیم....تازه جدیدا یک مرکز بزرگ سرمایشی هم افتتاح شده که همه می تونند برای فرار از گرما  اونجا وقت بگذرنند.   توی این دوهفته گذشته ما دو بار رفتیم بولینگ، بازی محبوب شما ( یک بار تنهایی و یکبار با دوستامون) هر دو بار شما ...
11 مرداد 1391

25. ماجرای دیدن ساشا ( دوست مهدکودکی ات ) در مک دونالد

چند روز پیش وقتی از مال برمی گشتیم برای ناهار شما را بردیم مک دونالد ..... مثل همیشه فیش و چیپس و میلشیک سفارش دادی ... اما تا اومدی شروع کنی به غذا خوردن چند تا میز اون طرف تر دوست مهد کودکی ات را دیدی ...  مرتب به من می گفتی ماما ساشا اینجاست ... من هم که هنوز میز های کناری را ندیده بودم می گفتم نه مادر جان ساشا رفته خونه اشون و دوباره توی مهد همدیگر را می بینید اما یه دفعه دیدم شما از میز خودت و ساشا هم از میز خودش اومدید پایین و خیلی رومانیک همدیگر را بغل کردید و می بوسیدید  ( پدر گفت مثل اینکه چند ساله همدیگه را ندیدند ....     ) خلاصه دیگه نه ساشا غذا خورد و نه شما و هر دو رفتید محوطه ب...
3 مرداد 1391

24. شیطونیهای دخترم زمان رفتن به فروشگاه و خرید

سلام خانمی فصل حراج های تابستانی که میشه  من  هم که عاشق خرید  و از این فروشگاه به اون فروشگاه   شما وقتی با من می آیی خرید فقط یک ساعت اول همراهی میکنی ادامه مطلب یادتون نره : سلام خانمی فصل حراج های تابستانی که میشه  من  هم که عاشق خرید  و از این فروشگاه به اون فروشگاه   شما وقتی با من می آیی خرید فقط یک ساعت اول همراهی میکنی ولی زود خسته می شی و می گی حوصله ات سر رفته و می خواهی بری قسمت بازی مخصوص  بچه ها  یا می گی می خواهی برای ساندویج بخوری طبق همیشه ماهی و چیپس و میلشیک  برای همین ، همیشه خرید های من نصفه نی...
2 مرداد 1391

23. دخترم در جشن های پارک آکروپلیس -- قبرس اروپایی (نیکوزیا) تیرماه 91

 دختر گلم سلام  با تعطیل شدن مدرسه ها و گرم شدن هوا، پارک اکروپولیس پر میشه از خانواده ها و بچه و جالبتر اینکه هر شنبه و یکشنبه آخر هفته، کلی برنامه و جشن و موسیقی و فستیوال نقاشی و ... خیلی چیزهای دیگر است ... البته شما که برات فرقی نمی کنه برنامه باشه یا نه دوست داری هر روز بریم پارک ... من و پدر سعی می کنیم عصرها که هوا خنک تر است شما را یک سر ببریم البته توی روزهای هفته چون هر دو سر کاریم و خودت هم  تا ساعت 4 عصر مهد کودک هستی، پارک رفتن کمتر است ولی شنبه یکشنبه ها پارک را از دست نمی دی وای از زمانی که فستیوال نقاشی است کلی لباس هایت رنگی میشه ولی فدای سرت چون خیلی به کاردستی و نقاشی علاقه داری ... ب...
18 تير 1391

22. دخترم در نمایشگاه بین المللی قبرس اروپایی - July 2012 ( تیر ماه 91)

 دختر گلم در نمایشگاه بین المللی امسال کلی به شما خوش گذشت  کلی شیطونی و بازیگوشی کردی ... کلی کادو گرفتی ... کلی شیرینی و شکلات خوردی ... آخر شب هم خسته و کوفته، درخواست پیتزا کردی و پدر هم برات از پیتزا هات « پیتزای سبزیجات » سفارش داد...         ...
15 تير 1391